جدول جو
جدول جو

معنی سماق مکیدن - جستجوی لغت در جدول جو

سماق مکیدن
(دَ)
مکیدن سماق. (فرهنگ فارسی معین) ، وقت را ببطالت گذراندن. (از فرهنگ فارسی معین). در تداول، کنایه از عدم کامیابی در کاری، چنانکه گویند: سماق می مکی و سماق نمک
لغت نامه دهخدا
سماق مکیدن
سماک مکیدن زمان کشتن مکیدن سماق، وقت را به بطالت گذرانیدن
تصویری از سماق مکیدن
تصویر سماق مکیدن
فرهنگ لغت هوشیار
سماق مکیدن
((سُ))
کنایه از وقت را به بطالت و بی برنامگی گذراندن
تصویری از سماق مکیدن
تصویر سماق مکیدن
فرهنگ فارسی معین
سماق مکیدن
کاربی حاصل کردن، انتظار بیهوده کشیدن، وقت به بطالت گذراندن
فرهنگ واژه مترادف متضاد